ی شب کل خونواده دور هم جم شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیم که ی دفعه تلویزیون ی بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود. آقا چون بنده هم زد زیر خنده.
گفتیم چی شده؟
گفت یاد بچگیهای ممد افتادم وقتی گریه میگرد انگشت بزرگه پامو میکردم تو حلقش چون شور هم بود خوشش میاومد ساکت میشد.هاها هها ههههها
اعضای خونواده”در حال جویدن نزدیکترین اشیا”
من: آقا چون یعنی چیزی به اسم روز رستاخیز برا شوما معنی نشده. بترسید ار عان روز. به جان جان کری قسم حلالت نمیکنم.
حیف که آقا چون وگرنه میدونستم با مسواکش چیکار کنم
نظرات شما عزیزان:

اگــــه عشقــــت..یهــــــویــــی ... بی دلیــــل ...بگه نگـــــو ...بگه نمیخــــــــــوام ... بگـــه باهـــات قهـــــــرم ...بگـــــه دوســتـــت نـــــدارم ... بگــه بســــه دیگــــه ...بگــه بــــــــــــــــــــــرو ...همــــه اینا حرفـــه زبونشــــــــه،..! حـــــــــــرف دلــــــش نیس ... !اون دلـــــــش فقـــط یه بغــــل میخــــواد ...!یــــه بغــــــــــــل محکـــــــم عاشقانــــــــه ...!
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان love و آدرس maybelover.loxblog.com
لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 295
بازدید کل : 7450
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1